خوانا، مُبهم

به هیچ نامه نگُنجی؛ «تو» را کجا بنویسم؟

خوانا، مُبهم

به هیچ نامه نگُنجی؛ «تو» را کجا بنویسم؟

خوانا، مُبهم

«چگونه می‌توانم حقِّ همه‌ی این موضوع را ادا کنم؟ همّتِ خود را به توضیحِ مختصری درباره‌ی بخشِ کوچکی از اصولِ بنیادینی که این روش بر آن‌ها مبتنی است، به سبکی ناقص، سبکی در میانه‌ی اشاراتی مُبهم و با بیانی خوانا، مقصور داشته‌ام.»

.فتوحاتِ مکّیّه‌ی ابن‌عربی.

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زبان» ثبت شده است

   یکی از میراثهایی که بهگونهای استثنایی درست و کامل و بیعیب از گذشتههای بسیار دور وارد دوران حال شده و بنابراین میتواند به عنوان یک «سنگ محک» عالی به کار رود، زبان عربی است. این زبان سرنوشت عجیبی داشته است. اولین باری که اعراب بر روی صحنهی تاریخ ظاهر میشوند، به صورت قومای شاعر است؛ اشعارشان طیفی وسیع و متنوّع از بحور و اوزان عَروضی دارد و تفریباً تنها سخن غیر منظوم ایشان، مکالمات روزمرهشان است. آنان خطّی نسبتاً ابتدایی داشتند که فقط عدّهی بسیار کمی میتوانستند از آن استفاده کنند و در هر حال ترجیح میدادهاند که اشعارشان را دهان به دهان توسط کلام زندگان به نسلهای پسین منتقل کنند؛ و به احتمال زیاد، تا زمان ظهور اسلام، آنان بیسوادترین اقوام سامی بودند. بدون شک این امر، دست کم تا حدّی، روشن میسازد که چرا زبان آنان چنان فوقالعاده دستنخورده باقی مانده بود. اگرچه شواهد زبانشناسی حاکی از آناند که خود این زبان شاخهای از زبانای حتی کهنتر و بنابراین مفصلتر و پر طنینتر بوده است، اما حتی ۶۰۰ سال پس از میلاد مسیح، صورت زبان عربی از زبان عبریای که موسی (ع) در حدود دو هزار سال پیشتر از آن زمان تکلّم میکرده است، به زبان «سام» نزدیکتر بود. آنچه سوادآموزی را بر تازیان قرن هفتم میلادی تحمیل کرد، اسلام -یا به عبارت دقیقتر، نیاز به ثبت و ضبط فوقالعاده دقیق یکایک حروف و کلمات قرآن- بود؛ اما قرآن نیز زبان کهن خود را به عنوان الگوی کامل برجا نهاد، و از آنجا که مسلمانان میبایست آن را تا حدّ ممکن حفظ و قرایت میکردند، حضور مستمرّ عربیِ قرآنی بر زبان مردمان باعث شد تأثیر مخرّب سوادآموزی جبران شود. بدین ترتیب به سرعت یک رشتهی علمی معیّن برای ضبط و حفظ تلفّظ دقیق آن پدید آمد؛ همچنین، قرنها تلاش مداوم مسلمانان برای الگوبرداری و تبعیت از سنّت پیامبرشان در سخن گفتن، از انحطاط زبان جلوگیری کرد. در نتیجه، زبان او همچنان تا به امروز زنده است

   سانسکریت هم داستانی شبیه زبان عربی دارد؛ با بُرد شگفتانگیز و تنوع آواهای حروف ساکنش، جز اینکه نتیجه بگیریم در واقع اعضا و اندام گفتاری و شنیداری بشر در گذشتههای دور به مراتب بهتر و ظریفتر از امروز بودهاند چارهای برایمان نمیماند.



باورهای کُهن و خرافههای مُدرن/ نویسنده: مارتین لینگز/مترجم: سعید تهرانینسب

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۵۹
صاد مصطفی

   در میان اعرابِ پیش از اسلام، رسم خانوادههای اشراف مکّه این بود که پسرانشان را به صحرا بفرستند تا در میان بادیهنشینان رشد کنند، زیرا همه میدانستند که عربیِ این چادرنشینانِ کاملاً بیسواد، از زبانِ برادرانِ «متمدّن»تر ایشان در مکّه، خالصتر است.

   شک نیست که به طور کلی، «تمدّن» لبهی تیز هوشیاری و بیداری انسان را، که ضروریترین ویژگیهای لازم برای حفظ زباناند، از میان میبَرَد. مخصوصاً سوادآموزی نوعی حسّ امنیت کاذب به آدمیان میدهد که باعث میشود تصوّر کنند از این پس دیگر گفتار روزمرّهشان تنها خزانهای نیست که گنجِ زبان را باید در آن نگهداری کنند؛ و وقتی تصوّر دو زبان -یکی نوشتاری و دیگری گفتاری- ریشه دوانید، زبان گفتاری محکوم به زوالی نسبتاً سریع است و باید مآلاً زبان نوشتاری را هم با خود به قعر فرو بَرَد؛ ترجمهی انگلیسی نوینِ کتابِ مقدّس بهعنوان شاهدی برای این مدّعا کافی است

   الهامات آشکار بعضی هنرهای خوشنویسی جهان نشان میدهد که وقتی آدمیان شروع به مکتوب ساختن واژگان گفتاری کردند، این کار آنان «به امرِ خدا» بود و نه حتّی صرفاً «به اذنِ خدا». در واقع، این نه کتابت، بل صنعت چاپ بود که باعث شد جهان امروز، چنانکه مشهود است، به پشتهای عظیم از کتابهای دورریختنی تبدیل شود

   زمان، زبان را میفرساید و از کیفیّت آن میکاهد، هر زبانای همیشه، از لحاظ کمّیت، لغاتی را که مردمش بدانها نیاز دارند، داراست. مثلاً افزایش عظیم اشیاء مادّی، افزایشی متناسب با آنها را در اسامی موجود در آن زبان ایجاد میکند. اما بر خلاف زبانهای نوین که واژههای جدیدشان را باید بهطور مصنوعی اختراع و از بیرون به آنها اضافه کرد، در مورد کهنترین زبانهای شناخته شده میتوان گفت که آنها علاوه بر لغات مورد استعمال روزمرّه، دارای هزاران کلمهی غیرمستعملاند که در صورت لزوم، بهواسطهی ظرفیت تقریباً نامحدود تشکیل لغات، که ذاتی ساختار زبان است، مانند اعضای یک پیکر زنده، میتوانند ساخته شوند. از این منظر، زبانهای مُدرن را میتوان «مُرده» یا «رو به مرگ» خواند؛ و در مقام مقایسه، زبانهای کهنتر، حتّی اگر، از این لحاظ که اکثر مردم دیگر از آنها استفاده نمیکنند، «مُرده» باشند، مانند موجودات زنده، در درون خود بسیار فعّالاند

حتماً در گذشتههای دور، گپهای بیهوده، یعنی بیان تند و نسنجیدهی افکار، وجود نداشته است. چرا که زبانهای کهن با آن سازگار نبودند؛ همچنین وقتی تفکر آنان (در مقایسه با معاصرین) کمتر ظاهرفریب و سطحی بوده و وقتی برای بیان افکار خود وقت و زحمت بیشتری صرف میکردهاند، قطعاً در گفتن آن نیز بیشتر درنگ میکردهاند.



باورهای کُهن و خرافههای مُدرن/نویسنده: مارتین لینگز/مترجم: سعید تهرانینسب

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۰۵
صاد مصطفی