خوانا، مُبهم

به هیچ نامه نگُنجی؛ «تو» را کجا بنویسم؟

خوانا، مُبهم

به هیچ نامه نگُنجی؛ «تو» را کجا بنویسم؟

خوانا، مُبهم

«چگونه می‌توانم حقِّ همه‌ی این موضوع را ادا کنم؟ همّتِ خود را به توضیحِ مختصری درباره‌ی بخشِ کوچکی از اصولِ بنیادینی که این روش بر آن‌ها مبتنی است، به سبکی ناقص، سبکی در میانه‌ی اشاراتی مُبهم و با بیانی خوانا، مقصور داشته‌ام.»

.فتوحاتِ مکّیّه‌ی ابن‌عربی.

آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دین» ثبت شده است

لا اُحِبُّ الآفلین...

من افول‌کنندگان را دوست ندارم...



شد صفیرِ بازِ جان در مَرجِ دین

نعره‌های «لا اُحِبّ الآفلین»...


مولوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۷ ، ۰۰:۱۳
صاد مصطفی

   اگر نگوییم بخش اعظم، دست کم مقدار قابل توجهی از علاقه و توجه ادیان دیگر یا تحمل آنها در دنیای مدرن، نه براساس فهم و درک متقابل، بلکه صرفاً نتیجهی کنجکاوی آکادمیک یا بیتفاوتی دینی همراه با «خرافهی آزادی» است؛ ولیکن با این همه، بسیاری از متدیّنان (مثلاً بعضی مسیحیان بسیار متدیّن) باید بدانند که آیین بودا نیز درست مانند مسیحیت، یک دین اصیل است و در طول بیش از دو هزار سال گذشته، نیازهای معنوی میلیونها آسیایی را، چه بسا خیلی بهتر از دین مسیحیت برآورده کرده، و دانستن این نکته ایمان این مسیحیان متدیّن را بسیار تقویت میکند. این مسیحیان باید به این دلیل این نکته را بدانند که، در غیر این صورت، با آگاهیهای تیز و شدید امروزی نسبت به دیگر ادیان، آنان به تقدیر و مشیّت الهی و نهایتاً به خود مسیحیّت، که عزّت آن تماماً وابسته به عزّت الهی است، بدبین میشوند. به بیانی جامعتر، پیش از آنکه جان دینداران بتواند با هریک از ادیان جهان آرامش و اطمینان بیابد، باید بدانیم که اسم «الرّحیم» یک واژهی توخالی نیست، و فقط یک امّت یا یک گروه از آدمیان نیستند که خدای تعالی «برگزیده» است؛ و هرچند که این حقیقت هیچگاه از کسانی که باید آن را میدیدند پوشیده نبوده است، اما شاید امروز این حقیقت از هر زمان گذشته دستیافتنیتر است.

   جای تأمّل است که یکی از پاپهای دوران ما بود، و نه هیچیک از دورانهای پیشین، که به سفیر و نمایندهی خود که به یک کشور اسلامی میفرستاد، گفت: «مپندار که به میان بیدینان میروی. مسلمانان هم به بهشت میروند. راههای رسیدن به خداوند بیشمارند

   برای برخی از اشخاص که دینشان را به کلّی، یا تا حدّی، از دست دادهاند، کمک ادیان دیگر راهی است، یا میتواند باشد، که آنان بدان بازگردند، زیرا غالباً نگاه بیطرفانه و بدون تعصّب به ادیان دیگر آسانتر است؛ و هرکس بتواند بینشی شفّاف نسبت به مذهب اصیل و حنیف هریک از ادیان پیدا کند، صلاحیّت آن را پیدا کرده است که موضع معادلهای آن را در همهی ادیان دیگر، از جمله در دین خودش، تشخیص دهد، زیرا مذهب اصیل (در هر دینی) به غیر از جنبهی خاصّ آن، یک جنبهی عامّ هم دارد. در مورد جنبههای خاصّ، تشخیص معادلهای اَشکال عبادات همیشه آسان نیست، اما در ویژگیهای عامّتر، مذهب اصیل (در همهی ادیان) اساساً همیشه یکسان است، و یکی از بدیهیترین -و در عین حال نافذترین- ویژگیهایش وفور و جامعیّت است، بدین معنا که نیازهای آدمی را در همهی زمینهها و در تمامی سطوح قابلیتهای معنوی ارضا میکند. یکی از علل اصلی برای اینکه هیچکس نباید حتّی تصوّر کند که میتواند به بیش از یک دین عمل کند آن است که هر دین -بدان سبب که «حنیف»، یعنی یک کلّیّت تماماً فراگیر است- مستلزم تعهّدی تامّ میباشد که این تعهّد هیچ بخشی از وجود انسان را برای پیروی از اغیار باقی نمیگذارد.


باورهای کُهن و خرافههای مُدرن/نویسنده: مارتین لینگز/مترجم: سعید تهرانینسب

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۷ ، ۱۶:۵۷
صاد مصطفی

ادیان بر سر اینکه روند تاریخی بشر «تکامل» نبوده، بل «تناقص» بوده است متّفقالقولاند


برای کسانی که قادر به درک این نوع نگرش هستند، فهم این نکته دشوار نیست که مرحلهی کشاورزی -پس از رسیدن به مرتبهی خاصّی از توسعه- نه تنها هیچ پیشرفت نکرد، بلکه در واقع «لبهی نازک فانه‌[۱ی آخرین فاز انحطاط بشر بود. مسلماً در روایت کتاب عهد عتیق این «فانه»، که شامل صدها نسل بشری است، در شخصیت قابیل خلاصه میشود که نمایندهی کشاورزی (در مقابل [برادرش هابیل که به] شکار و گلّهداری [اشتغال داشت]) است، شخصیتی که اولین شهرها را ساخت و اولین جنایت را مرتکب شد. مطابق تفسیر سِفرِ تکوین، قابیل «به کشاورزی عشق میورزید»، و اینچنین وابستگی از دیدگاه چادرنشین شکارچی و گلّهدار، و احیاناً کشتکار، یک قدم در سرازیری انحطاط با شیب تند بود، زیرا کشاورزیِ حرفهای یعنی قرارگرفتن در یک مکان، که به ساخت روستا میانجامد، روستاهایی که دیر یا زود گسترش یافته به شهر تبدیل میشوند؛ و در دنیای کهن، همانطور که زندگانی چوپانی همیشه با بیگناهی و سادگی همراه بود، شهرها به نسبت، مکان گناه و فساد شمرده میشدند. تاسیتس[۲] حکایت میکند که ژرمنهای زمان او از خانهها وحشت داشتند؛ و حتی امروز هم اقوام چادرنشین و نیمهچادرنشین هستند، مثلاً سرخپوستان، که از روی طبع، کشاورزی یا هر کاری که آنها را در یک مکان پایبند و بنابراین آزادیشان را محدود کند، پست میشمارند.

«سرخپوست قصد مستقر ساختن خود را روی کرهی زمین ندارند، زمینای که در آن همهچیز، مطابق قانون تثبیت و تکاثف، یا بهتر است بگوییم تحجّر و سنگشدگی، مستحق متبلور شدن است؛ و کلید فهم بیزاری سرخپوستان از خانهها، مخصوصاً خانههای سنگی، و نیز فقدان خط و کتابت که مطابق این دیدگاه جریان و لطافت روحِ مقدَس را مقیّد کرده و میکُشد، همین است.»[۳] این نقل قول ما را از موضوع کشاورزی به سواد میبرد، و در همین رابطه به یاد میآوریم، چنانکه سزار گفته است، کاهنان درویید (Druids) نیز معتقد بودند مقیّد کردن اعتقادات مقدّس به خط و کتابت، به مثابهی بیحُرمتی به آنهاست. مثالهای متعدد دیگری میتوان زد که همگی نشان میدهند نبودِ نوشتار، همچون نبودِ کشاورزی، میتواند اثر مثبت داشته باشد؛ و در هر حال، هرچقدر هم به طرز تفکری که مهارت و ظرفیت زبان را از باسوادی جداییناپذیر میشمارد عادت کرده باشیم، یک دقیقه تفکر کافی است تا نشان دهد که میان این دو هیچ رابطهی بنیادی وجود ندارد، زیرا فرهنگ زبان کاملاً از الفبای مکتوب -که در تاریخ زبان (به مثابهی یک موضوع یکپارچه) صرفاً یک ضمیمهی بسیار متأخّر به شمار میرود- متفاوت است. چنانکه آناندا کوماراسوامی، دربارهی آنچه خودش «مجموعهای کلی از ادبیات رسولانه، که هم شامل کتاب مقدّس است، هم وِدا، هم اِدّا و هم حماسههای بزرگ، و به طور کلی، بهترین کتابهای جهان» مینامد، نشان داده است:

«بسیاری از این کتابها مدّتها پیش از آنکه نوشته شوند، وجود داشتند، و بسیاری هیچگاه نوشته نشدند، بعضی هم یا گم شدهاند یا در آینده گم خواهند شد



باورهای کُهن و خرافههای مُدرن/ نویسنده: مارتین لینگز/ مترجم: سعید تهرانینسب



[۱] فانه یا گُوِه (قطعه چوب نجّاران با سطح مقطع مثلثی). ضربالمثل «لبهی نازک فانه» (Thin edge of the wedge) که در زبان انگلیسی، موزون نیز هست، کنایه از آغاز ناخوشآیند فرآیندی بس طولانی و ناخوشآیندتر شونده است.

[۲] کُرنِلیس تاسیتس (Corneluis Tacitus) سناتور و تاریخنگار روم باستان (متعلق به قرن یکم میلادی).

[۳] Frithjof Schuon, Language of the Self, p. 220




پینوشت۱: به این فکر میکردم که تمامی انبیاء، چوپان بودهاند، مانند هابیل.

پینوشت۲: قبلترها جایی خوانده بودم که زبانِ عربی، زبانای است بدون خط.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۳۸
صاد مصطفی