خوانا، مُبهم

به هیچ نامه نگُنجی؛ «تو» را کجا بنویسم؟

خوانا، مُبهم

به هیچ نامه نگُنجی؛ «تو» را کجا بنویسم؟

خوانا، مُبهم

«چگونه می‌توانم حقِّ همه‌ی این موضوع را ادا کنم؟ همّتِ خود را به توضیحِ مختصری درباره‌ی بخشِ کوچکی از اصولِ بنیادینی که این روش بر آن‌ها مبتنی است، به سبکی ناقص، سبکی در میانه‌ی اشاراتی مُبهم و با بیانی خوانا، مقصور داشته‌ام.»

.فتوحاتِ مکّیّه‌ی ابن‌عربی.

آخرین مطالب
عین القضاتِ همدانی می‌گوید: «آن‌چه تو از من می‌دانی، نه من‌ام! آن، تویی!» هرچه فکر کردم که این «من» که این‌جا می‌نویسد، کدامین‌یک از هزاران «من‌»ای است که در «من» است، به نتیجه‌ای نرسیدم. و تازه، مگر «من» یک چیزِ ثابتِ لایتغیّر است که بخواهم درباره‌ی آن چیزی بنویسم؟ به قول جنابِ جلال‌الدّین بلخی که می‌فرماد:

وَه! چه بی‌رنگ و بی‌نشان که من‌ام
کی ببیند مرا چنان که من‌ام؟

گفتی: «اسرار در میان آور!»
کو میان اندر این میان که من‌ام؟

کی‌ شود این روانِ من ساکن
این‌چنین ساکنِ روان که من‌ام؟

بحرَ من غرقه گشت اندر خویش
بوالعجب بحرِ بی‌کران که من‌ام!